به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، عده ای در میان راه جعبه های شیرینی،شكلات و حتی میوه های خود را باز كرده و به افرادی كه چند ساعتی را در ترافیك سپری كرده اند، تعارف می كنند.
این افراد در هنگام تعارف سینی های حلوا و شیرینی، بالبخند می گویند فاتحه یادتان نرود ...
مسیرهای منتهی به بهشت زهرا(س) بسیار شلوغ و تقریبا قفل شده است.
شهروندان از گوشه و كنار پایتخت و حتی از اقصی نقاط كشور می خواهند در آخرین پنج شنبه سال 90 ، آخرین وداع خود را با اهل قبور داشته باشند و با زنده كردن خاطره هایشان به استقبال سال نو بروند.
بالاخره پس از پشت سرگذاشتن این ترافیك سنگین،وارد بهشت زهرا(س) شدیم.
اما دیدار و وداع برخی از افراد با ساكنان این آرامگاه این بار رنگ و بوی دیگری داشت.
از طرف دیگر،بغضی گلوی آسمان را می فشارد اما آسمان قصد باریدن ندارد، با اینكه چند روزی به آغاز تحویل سال وآمدن بهار مانده اما طراوت بهاری را به وضوح می توان در میان این فضای عطرآگین اما سرشار از معنویت احساس كرد.
آری،گلزار شهدای بهشت زهرا(س) در آخرین پنج سال 90 ، پذیرای مادران، همسران و فرزندان مردانی آسمانی است كه برای خانه تكانی و پاك كردن غباراز خانه های ابدی عزیزانشان آمده اند.
بوی اسپند هم در سراسر مزار این كبوتران سبكبال پیچیده است، گلدان های معطر، شاخه گل های میخك و جنبش وجوش ماهی قرمزهای تنگ های بلور حكایت از آمدن بهار را دارد.
گویی سینه سرخان ایران زمین نیز بر سر سفره هفت سین های حضور دارند و همراه با ما به استقبال بهار می روند.
گرچه جای تك تك این سبكبالان عاشق خالی است اما حضورشان را می توانی از لبخندهای قاب عكس های قدیمی مشاهده كنی و انگار دعای تحویل سال را زیر لب زمزمه می كنند.
مادران در قطعه شهدای بهشت زهرا(س) در حال شست و شوی مزار فرزندانشان با گلاب ناب هستند و هر كس كه قدم در این فضا می گذارد، بوی گلاب، او را مست كرده و طراوتی دوباره به این مكان معنوی بخشیده است.
آنان سفره های هفت سین مختلفی را با یادگاری هایی از جنگ درست كرده و با نوارهای قرمز رنگ تزیین كرده و برسر مزارشهدای خود گذاشته اند.
یكی از این مادران شهدا با لهجه شیرین اصفهانی و با نگاهی معطوف شده به قاب عكس فرزند شهیدش، در حال زمزمه كردن یك شعر محلی است.
در هنگام خواندن این شعر، چشمهایش بارانی می شود و می گوید: 'علی' جانم ، بهاری دیگر در راه است اما تو نیستی و بهار بدون تو به من سلام می كند.
این بانوی كهنسال ادامه می دهد' از رفتنت پشیمان نیستم اما سال هاست كه در حسرت دیدارتو مانده ام و احساس می كنم تو همیشه مرا می بینی.
'م-د' گفت: علی فقط 17 سال داشت كه برای رفتن به جبهه و البته با رضایت من و پدرش اعزام شد و تنها یادگاری او همین یك تكه پلاك است.
وی افزود: این پلاك،یكی از مهمترین سین های هفت سین خانه ما است و بقیه سین ها هم در كنار قاب عكس 'علی' چیده می شوند.
كمی آن طرف تر؛ خبری از آب و گلاب نیست و مزار این شهید نمناك است اما صدای حق حق گریه مادری توجهم را جلب می كند ، پس از اندكی تامل در می یابم كه این مادر مزار فرزند خود را با اشك چشمانش شست و شو می دهد.
به تعبیری دیگر،گلزار شهدا مكانی مقدس و قرارگاه مادرانی غریب است كه سالها با اشك دیده،غباراز سنگ مزار فرزندان خود پاك كرده اند.
اما وجود چند گلوله در كنار تنگ های ماهی مزار این شهید بسیار جالب است، با مادر این شهید همكلام می شوم.
این بانوی 65 ساله می گوید: این گلوله ها به همراه سربند پسرم،آخرین سوغاتی او از منطقه جنگی اهواز برای من بود.
وی گفت: جنازه محمد در اثر انفجار یك خمپاره به طور كامل از بین رفته بود و چند ماه بعد از شهادتش، این گلوله ها با یك نامه به دستم رسید.
وی ادامه داد: از سال شهادت محمد تا كنون،این گلوله ها بر سر سفره هفت سین حضور داشتند چون بوی فرزندم را از آنها احساس می كنم.
اجتمام**9134 ** 1418